رئیس سازمان حج: زمان ثبت‌نام عمره هنوز معلوم نیست | پیشاپیش عذرخواهی می‌کنیم! ۸ راهکار برای مقابله با سختی‌های زندگی دیوان عدالت هم شکایت بازنشستگان در مورد افزایش مستمری‌ها را رد کرد (۲۶ اردیبهشت ۱۴۰۳) بهترین رژیم غذایی برای آرتریت یا التهاب مفاصل کدام است؟ پیامدهای استفاده از تلفن همراه در سلامت کودکان مستمری فروردین‌ماه مددجویان سازمان بهزیستی پرداخت می‌شود بدهی آموزش‌وپرورش به فرهنگیان بابت پاداش پایان‌خدمت ۱۴۰۲ | معوقاتی که تا اسفند پارسال تسویه شد چطور کار و زندگی مان را از هم جدا کنیم؟ پیش‌بینی هواشناسی مشهد و خراسان رضوی (چهارشنبه ٢۶ اردیبهشت ١۴٠٣) | تداوم بارش باران و هوای خنک تا اواسط هفته آینده نشست بررسی راهکار‌های کسب مرجعیت علمی، فناوری و نوآوری در مشهد برگزار شد طوفان با سرعت ۹۰ کیلومتر برساعت سبزوار را درنوردید (۲۶ اردیبهشت) + فیلم از شر دبش تا شهر دبش! رهایی از چوبه دار با ضمانت آقا | روایت بانوی مشهدی محکوم به قصاص که نجات یافت تعرض وکیل قلابی به زنان با تعارف کیک سمی در مشهد + عکس پرداخت حقوق معلمان خرید خدمات و حق‌التدریس به روز شد راه اندازی خط تولید قطره های چشمی با همکاری شریک آلمانی در مشهد مشارکت ۳۰۰ میلیاردی مردم خراسان رضوی در مرمت مساجد و آثار تاریخی واکاوی روان‌شناختی ۳ پرونده همسرکشی جدید در مشهد تداوم بارش باران در کشور تا پایان اردیبهشت ماه
سرخط خبرها

اگر آقای همسایه نبود

  • کد خبر: ۲۰۳۷۲۳
  • ۱۶ دی ۱۴۰۲ - ۱۰:۳۹
اگر آقای همسایه نبود
اینکه یک آقای همسایه آن قدر احساس مسولیت می‌کند که با لباس تنش آتش خانه همسایه را خاموش می‌کند که زودتر فروکش کند و خسارت بیشتری پیش نیاید چیزی نیست که به این راحتی‌ها فراموش کرد.

یک هفته‌ای می‌شد مهتابی توی هال مدام چشمک می‌زد. برای اینکه نسوزد حواسمان بود روشنش نکنیم تا ببینیم کی عمرش تمام می‌شود. وسط هفته بود. یادم آمد چند قلم لوازم توی یخچال نیست و باید به خرید بروم. دخترم از مدرسه آمده و خواب بود. بدون اینکه بیدارش کنم در را بستم و رفتم. نمی‌دانم چرا دلم شور افتاد.

مثل وقتی که نوزادی در خانه باشد و مادر مجبور است تنهایش بگذارد. یکی دو بار برگشتم در هال را باز کردم و به خانه نگاهی انداختم. با خودم گفتم شیر گاز که بسته است کلید هم که همراهم هست.

تلفن همراه توی کیفم است. پس مشکلی نیست. در را بستم و رفتم. در فروشگاه مشغول خرید بودم که تلفن همراهم زنگ خورد. از خانه بود. آن سوی خط دخترم گریه می‌کرد.

سعی کردم آرامش کنم نفسش بالا نمی‌آمد. کمی آرام‌تر که شد بریده بریده گفت: مامان، خانه آتش گرفته. نفهمیدم چطور خرید‌ها را گوشه‌ای انداختم و دویدم. تلفن قطع شد. دوباره تماس گرفتم، اما پاسخی در کار نبود. توی راه بودم که آقای ریحانی رئیس ساختمان تماس گرفت و گفت آتش را خاموش کرده است و خواست تا برق کار نیامده چراغی روشن نکنیم. گفت که نگران دخترت هم نباش در خانه همسایه جایش امن است. خدا می‌داند چطور خودم را به خانه رساندم. بوی پلاستیک سوخته توی راه پله پیچیده بود.

دست و پاهایم می‌لرزید. تا کلید را توی در چرخاندم دخترم از خانه همسایه آمد بیرون و به طرفم دوید و زد زیر گریه. جای سوختگی روی دیوار سیاه شده بود. چند قاب عکس هم سوخته بود. کمی که اوضاع عادی شد فهمیدم دخترم مهتابی را روشن کرده و جرقه زده و آتش گرفته است. او پای برهنه خودش را به طبقه بالا رسانده و از مدیر ساختمان کمک خواسته بود.

آقای ریحانی هم آتشی که از مهتابی زبانه می‌کشید را خاموش کرده بود. لباس آقای همسایه به خاطر سوختگی مچاله شده بود. برق کار آمد و همه چیز روبه راه شد. جای سوختگی روی دیوار هم رفت، اما اگر همسایه‌ای برای کمک نبود چه می‌شد؟ اینکه ما در آپارتمان زندگی می‌کنیم این مزایا را دارد و از آن بی خبریم. آن روز فهمیدم آدم‌های توی یک آپارتمان از خانواده به هم نزدیک ترند. اگر بنا می‌شد برادرهایم به دادم برسند صدبار آن خانه و لوازمش خاکستر شده بودند و معلوم نبود چه برسر دخترم می‌آمد.

اینکه یک آقای همسایه آن قدر احساس مسولیت می‌کند که با لباس تنش آتش خانه همسایه را خاموش می‌کند که زودتر فروکش کند و خسارت بیشتری پیش نیاید چیزی نیست که به این راحتی‌ها فراموش کرد. کاش یادمان باشد در بزنگاه‌های این چنینی تنها همسایه است که به داد همسایه می‌رسد.

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->